خصوصی 28

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

مپرس از حالِ من

این روزا درگیر امتحانمم و راستش خیلی با صبر و تحمل دارم میگذرونمشون.

تمرینای ریلکسیشن رو که مشاورم بهم توصیه کرد انجام میدم در جهت بهتر شدن حالم و همچنین به بقسه توصیه هاش هم عمل میکنم.

از جابجاییم بگم که همون شب که اشاره کردم باید جابجا بشم،همون شب یکم شروع کردم وسیله جمع کردن،فردا صبحش کارت سویت جدید رو تحویل گرفتم و طی دو روز کامل،مو کردم به خونه جدید.خونه جدیدم مدلش گالری هست و خوبه و راضیم ولی جابجایی خیلی خستگی و دردسر داشت اما روحیم رو کمی عوض کرد بخاطر همین سعی کردم سختیهاشو نبینم.

دیگه اینکه چندتا موضوع هست که ایشالا بعد اتمام امتحانام میخوام بنویسم:

یکیش از یکی که در دوران طفولیت ازش خوشم میومد،دومی اینکه چرا تا راهنمایی باهیچ پسری ابم تو یه جوب نمیرفت،سومی داستای ما دانشجوها با استادای گرامی و دانشگاه که الان اگه بگم بدتر حرص میخورم،بعدا مینویسم که بمونه.

حداقل تایکماه دیگه امتحان دارم،اگه دعا کنید برام ممنونتون میشم💜

۳ نظر ۹ لایک

خصوصی 27

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

دلِ من در دل شب خواب پروانه شدن میبیند.....

دیروز و امروز امتحان داشتم....برخلاف دفعه ی قبل،استرسم خیلی کمتر بود چون با تکنیکهایی که روانشناسم بهم یاد داد و عمل کردن بعشون باعث شد که منو از یک تنش بزرگ نجات بده....

این روزها،یکم احساس میکنم شکننده شدم....روحم منتظر یه ناملایمت یا یه تغییره که سریع واکنشش رو به من نشون بده....

امشب شب قدره و من انقدررر یکماه اخیر درگیر درس و کلاس و امتحان و شرایط دانشگاه بودم که اصلا نفهمیدم،تازه متوجه شدم امشب شب قدره....

امروز غروب،افیس ساختمونم بهم ایمیل زد که باید به سوییت شماره ی فلان،جابجا بشی و من یکم اولش یجوری شدم ولی بعد از خوندن ایمیل دیدم چه خوب که از الان به من وقت دادن که تا قبل از شروع امتحان بعدیم،من سریع تر جابجاییم رو انجام بدم...خداروشکر زمانش زمانه خوبیه...حالا فردا میرم و کارت اون سوییت رو برمیدارم و میرم ضد عفونی کنم درست گیره و همه جارو ،تاکه خورد خورد انتقال بدم وسایلمو...

راستی داشتم میگفتم،امشب شب قدره،همدیگرو دعا کنیم...

برای مریضها....کادر درمان....سلامتیه خانوادهامون و دوستان و اطرافیانمون و دور شدن بلا و مریضی و فقر و ناراحتی  از تمام مردمِ دنیا🙏🏻💜

۱۲ لایک

دل قوی دار....سحر نزدیک است...🌌

اهای اهالی شهر....حرف و سخنمون زیاده...حال هممون گرفتس و در و دلامون زیاااده....تا به همدیگه میرسیم،ناله و دلواپسیم.....تا که میپرسیم اخه چرااا؟؟؟؟...داد میزنیم بی کسی.....دلمون تنگِ دیارم هست...روزهارو هم میشماریم....(من و همکلاسیام رو میگم)

امروز عجب روز عجیبی بود......عجیبااااا...یه اتفاقهایی افتاد که فقط شاخ دراوردم....

استرس گرفتم زیااد...

بعدش سعی کردم اروم باشم نشستم به ادامه درس،ولی یه بغضی تو گلوم بود که اخرشم ترکید دیگه....روز،روز سختی بود....

فقط پناه برخدااا🙏🏻

 

 

۱۱ لایک

💥😞

فقط منتظرم که این امتحان بعدازظهریه تموم شه و برم حموم و بیام چشمهامو اسوده ببندم، شاید بخوابم....دیشب که اخرش بزور خوابیدم و این خواب فقط اشفته بود.....

امتحان دیروز  و اتفاقا و ناراحتیای دیروز منو فرسوده کرد به اندازه ی کافی و با اینکه نتیجه بخش بود امااا واقعا فرسوده ام کرد و الان وجودم پراز خستگی و بی حوصلگیه.....بخاطر همین نیاز شدیدی به ابراز ناراحتیم دارم و اینکه خستگیه روحی و جسمیم رو از بین ببرم.....از درون مثل به باروتِ سوخته و یه نارنجک منفجرشده ام....اه خدای من😶😞

۵ لایک

زندگی راز بزرگیست که درما جاریست🍃🍃

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

شب آرامی بود
 می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا

لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد،  به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ

زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
 
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.


سهراب سپهری

 

یقینا هیچوقت نمیتونم ریز به ریز این دوهفته که گذشت رو تعریف کنم ولی میتونم اثر کاری که روی روح من انجام داد رو بگم...احسلس میکنم روحم مثل یه خاکستر پودر شد و از نو جون گرفت و نو شد...

پ.ن:این شعر یقینا زیاد دیدی و یا شنیدید اما تو این لحظه به من یاداوری میکنه که چه به سر من اومد....خیلی ارامش میگیرم وقتی میخونمش چون تسکین حاله منه انگار...🍃

عمیقااا دارم الان به خودم فکر میکنم....الان برای نمیدونم چندمین باره که دارم گریه میکنم بخاطر هزار دلیل....مغزم بشدت خالی و خسته اس.....اول دلم میخواست یکی بشینه و من هی باهاش حرف بزنم....دوم هم دلم میخواست فردا میدترم نداشته باشم و فقطط بخوابم....هیچکدومش شدنی نیست....من برم بخوابم تا حالم از این بدتر نشده....

میدونی حاام مثل یکی میمونه که بشدت دلش میخواد با یه رونشناس حرف بزنه و حرف بزنه و حرف بزنه.....اخه هی فکرام تو سرم میچرخن و میچرخن و راه خروجی نیست...🤦‍♀️

۴ نظر ۷ لایک

ففط اووووف به کرونا....

من از هرنظر که فک کنین خسته ام...روحی ،جسمی....

هی خودم رو کنترل میکنم که غر نزنم و حرفهای واقعی و ناراحت کننده ای که اینروزا هممون تو دلمونه نزنم ولی دیگه تحمل منم حدی داره....

پرم از حس بد و ناراحتی....

اصلا نمیدونم چی درسته چی غلط....

تمرکزم رو درس خیلییی کممم شده....

از حجم هوای خوب و دلپذیری که از پشت پنجره میبینم و همونقدر که میخواد حالمو عوض کنه قشنگ ضد حال میزنه به حالم که ای داد من عاشق این فصلم و عاشق پیاده روی تواین فصل ولی نمیشه همینجوری پاتو از خونه بذاری بیرون و راحت بدون هیچ ماسک ودستکش و ترس و اظطراب تو کوچه و خیابون و پارک راه بری و باموزیکت تو دلت همراهی کنی....

یکماه و خورده ایه که نه ادمی رو از نزدیک دیدم و نه بغلشون کردم....دیدن منظورم نشستن و حرف ردن و گپ وگفت هست مخصوصا همکلاسیام....اخ که من چندبارر گریه کردم برای این دلتنگی و هربار هم برام تازه اس....

بدتر از همه ایمیل زدن گفتن تاریخ امتحانامون از خرداد به مرداد انتقال پیدا کرده و صدالبته که خیلیی تایم خوبیه برای درس خودندن چون تو این زمان پایین ترین تمرکز رو دارم تجربه میکنم و با این حالت کشون کشون باید ترم رو به عالی جلو ببرم و خیلی بهم فشاره....مخصوصا اینو درنظر بگیرین که ترم جدیدِ ماها از مهر شروع نمیشه،بلکه از شهریور شروع میشه....اوووف به این اوضاع...

قلبم از این حجم از بی حوصلگی و تو خونه بودن و همه چیز از روال عادی خارج شدن خیلی فشرده شده.....

خدایاااا چی میخواد بشه؟؟؟؟🤦‍♀️

۵ لایک

خصوصی23

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

عمق دلتنگی

امروز صبح وقتی پنجره باز کردم،با شکوفه های سفیدِ روی درخت و چمن سبز تر سبز که تو افتاب میدرخشه مواجه شدم....

دلم تنگ شد برای عیدهای بی دغدغه......

عیدهاییکه خوش بودیم و انقدررر خوب بود که عذامون میگرفت از تموم شدنش...

عید عجیبیه....

سال تحویل به پنهای صورت اشک ریختم از اینکه دارم میبینم خانوادم سالمن...

و ناراحت از اینکه عمه ام دیگه بینمون نیست...

قبلش کلییی دعا کردم برای سلامتی و شادی هممون....

قران خوندم و از خدا خواستم سلامتی و شادیه همه رو......نمیدونم چیشد که یکهو پرت شدن تو لحظه سال تحویل...بگذریم...

فیلم نبات رو دیدم....بسیار قشنگ بود....ولی من بازم به پهنای صورت اشک ریختم چونکه دلم برای خانوادم تنگ شده.....خدانکنه دلتنگی بیاد سراغت:(

بعداز یکسال و حدودا ۷ ماه هنوزم دلتنگ بشم می باره چشمهام...

 

این عکس مجسمه ایه که نبات برای مادرش درست کرده بود....

 

یکسری ویدیو خوب پیدا کردم از یوتیوب که ورزشهای فیزیو تراپی رو نشون میده.برم اونارو ببینم تا که حالم عوض بشه...

۸ لایک
میان تمام تلاطم های این زندگی فقط همین بس که میدانم

هستی . . .

همیشه . . .

همین جا . . .

درست در کنار من !♡♡خدای مهربانم♡♡


>>انتَ القَویُ وَ انا الضَّعیف وَ هَل یَرحَمُ الضَّعیفُ الَّا القَویُ<<

-ای که مرا خوانده ای، راه نشانم بده!
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
از نو
به وقت پنج ژانویه دوهزاروبیست و یک
من نمیدونم چرااا😐😐😐😐
Channel
فانکشنال با اوا و پیتر...
پدیده ای بنام فانکشنال🙄
کراش بچگیم😂😂
پاییز☂️
به وقت غذای روح و جسم،به وقت یوگا😍🧘🏼‍♀️
کراش نزنیم،اگه میزنیم بدردبخور باشه😂😂😂😂🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️
محبوب ترین مطالب
تا کیِ؟؟؟؟😥
از نو
غرغرهای تلنبار شده 2
😑
خواست خدا بود که ما الان زنده هستیم!
ذوق استرسطور!!!!!!!
دلتنگیه دیگه...وقتی خسته ای بیشتر میاد سراغت که از گوشه ی چشمت بریزه...
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
وی پست خود را از ایران مینویسد...
📚📅
پربیننده ترین مطالب
سکوت کن!.....
خدا دختر ها را افرید.....تا گلها بی نام نمانند..
روزای سخت برای آدمای سخته(وقتی سین کم میاره و بااین جمله به خودش امید میده!)
ممنونم که هستین...
هپی برث دی دوست نازنینم
خصوصی 1
خنده بر لب میزنم تا کس نداند حال من,ورنه این دنیا که مادیدیم خندیدن نداشت...!
شمارش معکوس شروع میشود...
draw:)
اخرین ماه امسال
مطالب پر بحث تر
وی پست خود را از ایران مینویسد...
باااز میشه این در.....صبح میشه این شب....
نکته های ریزی که ممنون میشم اگر بخونید...:)
هپی برث دی دوست نازنینم
درد و دل....
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
wish
شمارش معکوس شروع میشود...
بغضم گرفته وقتشه ببارم..چه بی هوا هوای گریه دارم....:(
draw:)
آرشیو مطالب
موضوعات
روزمره هام:) (۱۸۶)
دخترونه هام:) (۴۸)
خوشمزه هام:) (۶)
دوسداشتنیام:) (۶۷)
پیوند ها
ساخت وبلاگ جدید در blog.ir
نرم افزار مهاجرت به blog.ir
وبلاگ رسمی شرکت بیان
صندوق بیان
والپیپر اچ دی
پیوندهای روزانه
پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان
آخرین وبلاگ های به روز شده
زندگی به سبک بیان!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان