سپتامبر دو هزار و هیجده..

ادامه مطلب ۱۰ نظر ۸ لایک

نکته های ریزی که ممنون میشم اگر بخونید...:)

ادامه مطلب ۱۴ نظر ۴ لایک

It is me...

ادامه مطلب ۵ نظر ۶ لایک

درد و دل....

سلام...

امشب میخوام یکم درد و دل کنم.....

همش منتظرم که کارهای دانشگاهم درست بشه....

خیلی خسته ام....از نظر روحی.....

دلم خیلی برای خانوادم تنگ شده....

کارای دانشگاهم,هنوز تموم نشده و این سوهان روحمه....

از هم خونم بگم که بهم دروغ میگه.....درصورتی که میدونه من اونقدر باهوشم که همیشه متوجه میشم بهم دروغ گفته.....ولی اون انقدر بچه اس و نفهمه که به منی که هردم بهم میگه عین خواهرشم,دروغ میگه:(

همیشه بهش میگم,صین جان من از مدل نفس کشیدنت میدونم دردت چیه,چرا به من دروغ میگی اخه؟؟؟تو که میدونی من از دروغ متنفرممم....

نمیدونم چه حکمتی بوده که من انقدر باید از دست این ادم ناراحت بشم....انقدر تحت عنوانهای مختلف منو ناراحت کرده که دیگه بی حس شدم نسبت به کارهاش و خودش....

هر بلایی هم که خودش سر خودش بیاره و یا دوستهاش سرش بیارن همش مقصر خودشه....

کسی که از نظر عقلی مشکل داره....میگم از نظر عقلی یعنی اصلاااا عاقل نیست.......با قاطعیت میگم تا اخر عمرش هم عاقل نمیشه....

دلم برای دستپخت مامانم خیلی تنگ شده و اون ارامش روحی که توی خونشون موج میزنه......منو از تموم خستگیهام جداا میکنه...

خلاصه که حالم زیاد خووب نیست ولی همش سعی میکنم خوب نگهش دارم.....با اینکه یه بغضی تو گلوم دارم که منو خیلی اذییت میکنه ولی به روی خودم نمیارم.....

با اینکه امتحانم رو دادم ولی روزهای سختی رو گذروندم که قادر به توضیح نیستم.....دوست ندارم به یادشون بیارم....

خداروشکر اتفاقها ی خوب زیاد بوده تو این دوران ولی ناراحتی هم کم نداشتم...

 

۱۳ نظر ۴ لایک

بفرمایید شله زرد

ادامه مطلب ۱۰ نظر ۱ لایک

خبرای خووب....

سلام دوستان عزیزم...

همنطور که گفته بودم چهارشنبه صبح,من امتحان کتبیم رو دادم و بعد از ظهرش اورال یکی از دانشگاه ها رو داشتم(دانشگاه سین.گاف)....همون روز به من گفته شد که جمعه یعنی 24 می ,شما اورال دانشگاه دوم(یعنی دانشگاه سین.میم) رو داری که اشتباه به عرضمون رسونده بودن و 31ام می یعنی این جمعه ای که داره میاد,ما امتحان داریم.

حالا از دانشگاه اول بگم که من چهارشنبه امتحانشو دادم....پروفسوره هم اونقدررررر از من سوال پرسیییید اونقدررررر پرسید که منو خسته کرده بود....یعنی من تا یکساعت بعد از امتحان روضه ی سکوت گرفته بودم و به خدا میگفتم خدایااا چرا منی که اینهمه خوندنم....چرا انقدر ازم جزیی پرسید.....یکم کلی تر...ملایم تر.....والا.....ولی وقتی جمعه ظهر دانشگاه اول بهم ایمیل زد که رشته مورد علاقتو تو دانشگاه ما قبول شدی....دیگه تموم خستگیهام رفت....حال اون موقعم وصف نشدنیه......از بعدش که به مامانم و دوستهام گفتم دیگه همش سیل  تبریکاات باعث بود که گوشیم هممش زنگ میخورد.....بعدشم که افتادم به تمییز کردن خونه و.....خرید و....بعد هم مراسم افطاری که کالج گرفته بود و مصاحبه و این چیزاااا خلاصه حسابییی سرم شلوغ بووود....تا دیروز که خواستم پست بذارم بعد از اتمام کارهام ولی نشد چون داشتم با شبکه ی سه دعای جوشن کبیر میخوندم.....

دیشب شبکه ی سه پخش مستقیم از حرم امام رضا بود و من دلم برای اون ارامش حرم حسابی تنگ شد....

دیشب حساابی بیاد همتون بودم.....

برای خودم هم دعا کردم.....درسته که من دانشگاه اول رو در رشته ی دلخواهم قبول شدم ولی من هدفم دانشجو شدن در دانشگاه دوم هست و همش دعا میکنم که اورالش روو خووب بدم که جوابش زودتر بیاد و من بیوفتم دنبال کارهای ثبت نام و بتونم زودتر کارام و انجام بدم و برگردم خانوادم رو ببینم.اینبار هم منو به وقت دعاهاتون فراموش نکنید.یک دنیا ممنون

 

۱۰ نظر ۶ لایک

written and interview exam

امروز یکی از سخت ترین روزهایی بود که گذشت....

اگر هرچقدر من از استرسهایی که امروز داشتم بگم کمه...

صبح که امتحان کتبی رو دادم....

ساعت 3 بعد از ظهر هم اورال رو دادم...

الان بینهایت خسته هستم و فقط میخوام شب بشه و من بخواابم....

اورال بعدیم جمعه است....

فعلا پتانسیل بیشتر توضیح دادن ندارم چون خیلیی خسته هستم...

 

۸ لایک
میان تمام تلاطم های این زندگی فقط همین بس که میدانم

هستی . . .

همیشه . . .

همین جا . . .

درست در کنار من !♡♡خدای مهربانم♡♡


>>انتَ القَویُ وَ انا الضَّعیف وَ هَل یَرحَمُ الضَّعیفُ الَّا القَویُ<<

-ای که مرا خوانده ای، راه نشانم بده!
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
از نو
به وقت پنج ژانویه دوهزاروبیست و یک
من نمیدونم چرااا😐😐😐😐
Channel
فانکشنال با اوا و پیتر...
پدیده ای بنام فانکشنال🙄
کراش بچگیم😂😂
پاییز☂️
به وقت غذای روح و جسم،به وقت یوگا😍🧘🏼‍♀️
کراش نزنیم،اگه میزنیم بدردبخور باشه😂😂😂😂🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️
محبوب ترین مطالب
تا کیِ؟؟؟؟😥
از نو
غرغرهای تلنبار شده 2
😑
خواست خدا بود که ما الان زنده هستیم!
ذوق استرسطور!!!!!!!
دلتنگیه دیگه...وقتی خسته ای بیشتر میاد سراغت که از گوشه ی چشمت بریزه...
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
وی پست خود را از ایران مینویسد...
📚📅
پربیننده ترین مطالب
سکوت کن!.....
خدا دختر ها را افرید.....تا گلها بی نام نمانند..
روزای سخت برای آدمای سخته(وقتی سین کم میاره و بااین جمله به خودش امید میده!)
ممنونم که هستین...
هپی برث دی دوست نازنینم
خصوصی 1
خنده بر لب میزنم تا کس نداند حال من,ورنه این دنیا که مادیدیم خندیدن نداشت...!
شمارش معکوس شروع میشود...
draw:)
اخرین ماه امسال
مطالب پر بحث تر
وی پست خود را از ایران مینویسد...
باااز میشه این در.....صبح میشه این شب....
نکته های ریزی که ممنون میشم اگر بخونید...:)
هپی برث دی دوست نازنینم
درد و دل....
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
wish
شمارش معکوس شروع میشود...
draw:)
bad cold and headache
آرشیو مطالب
موضوعات
روزمره هام:) (۱۸۶)
دخترونه هام:) (۴۸)
خوشمزه هام:) (۶)
دوسداشتنیام:) (۶۷)
پیوند ها
ساخت وبلاگ جدید در blog.ir
نرم افزار مهاجرت به blog.ir
وبلاگ رسمی شرکت بیان
صندوق بیان
والپیپر اچ دی
پیوندهای روزانه
پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان
آخرین وبلاگ های به روز شده
زندگی به سبک بیان!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان