مگه میشه بهت فکر نکرد؟؟...

فردا دوشنبه،اولین روزِ هفته اس.....هفته ی پیش فقط دو روز کلاس داشتیم و ۵ روز تعطیلی.....

و من چقدررر به این تعطیلیِ بزرگ نیاز داشتم و چقدررر باعث عوض شدن روحیم شد که خدا میدونه...

روز اول،شبش تولد یکی از همکلاسیهام دعوت شدم که تازه منو با اون و چندتا دختر دیگه،یه اکیپ کوچولو شدیم و گاهی اگه بشه،باهم یه بیرونی بریم و از تنهایی دربیایم....خلاصه که رفتم تولد....تاا دلتون بخواد زدیم و رقصیدیم و جای شما خالی خیلی خوب بود.....فردا صبحش از بسی که ورجه وورجه کرده بودم،حالا پاشدن نداشتم😁

روز دوم و به خودم استراحت مطلق دادم.....کارای خونمو انجام دادم،ماکارونی دلم میخواست و پختم.....

روزسوم،شروع کردم به نت برداری برای پرزنتیشنم....و درنهایت شروع کردم به ساختن پاورپوینت و ترنسلیت و نوشتن و چسبوندن عکس به مطالب و تمام نشد....که نشد...😑

روز چهارم با چهارتا از دخترا،که همکلاسی بودیم،بلیط قطار گرفتیم و رفتیم یه شهر خوشگل،کنار بوداپست،که با قطار تقریبا ۴۰دیقه راه بود.....کل شهر خیلی کوچول موچولو بود و با پای پیاده کلی دور زدیم و عکس گرفتیم و چرخیدیم و رقصیدیمو و حرف زدیم وذهنمون رو از همه چیز ازاد کردیم.....جای شما خالی وااااقعاااا تجربه عالی بود و بهشون گفتم که اگه بازم پیش بیاد که باشما بخوام جایی برم،حتی طولانی هم باشه بازهم نه نمیگم....اخه واقعا خیلی خوش سفر بودن همه...

امروز هم صبح زودبیدار شدم و کارای پاورپونتمو تا غروب تموم کرد،قبلش ناهارمم درست کردم و خوردم،بعد،اناتومی خوندم و با مادرم اینا یه سلام علیکی کردم و یه دوش گرفتم که یکم از خستگیم بره ولی الان دارم میمیرم از خستگی....شام خوردم و لاک زرسکی که برای تولد زده بودم و نصفش کنده شده بود رو پاک کردم و مسواک و الانم میخوام بخوابم.....شبتون بخیر👋🏻👋🏻👋🏻

عنوان دررابطه با یه چیز دیگه هست که الان خوابم میاد و نمیتونم توصیفش کنم.😕

۱۱ نظر ۵ لایک

گفته بودم اشپزی یکی از کارای مورد علاقمه؟؟👩‍🍳

همیشه غذاهایی مثل قورمه سبزی،قیمه،فسنجون و چیزای اینجوری که لازمه اولش بالاسرشون باشی و زمان پخت بیشتری رو میبره رو شنبه درست میکنم،اونم به تعداد ۳ وعده،یک وعده اش رو ناهار میخورم،دو وعده دیگه رو پک میکنم و فریزشون میکنم و درطول هفته یکی دو روزش،اینجوری ناهارم حاضره دیگه.به این صورت که صبح ساعت ۷ که میخوام برم از خونه بیرون یکیشو درمیارم،میذارم رو کابینت،تا برگردم ظهر شده و یخش باز شده.بعد که اومدم سریع پلوپز رو روشن میکنم و تامام.

ولی خیلی از همکلاسیهام ترجیحشون اینه که غذای بیرون بخورن.😑

غذا بیرون هم مقدار چربیش بالاست هم نمک.بدتر از همه هییچ مواد مغذی نداره کههه....تازه مقدار باکتری هم که تو اون غذا ها وجود داره وااقعا کم نیست چون هیچوقت اون اصول و اون تمییزی رو که ادم تو خونه رعایت میکنه رو اینا ندارن،مخصوصا جاهایی مثل برگرکینگ و مک دونالد که سرظهر بشدت شلوغه و بخاطر اینکه غذارو سریع اماده کنن،از قبل ساندویچ ها رو نیمه اماده میکنن،بعد که سفارش دادی،یه حرارت میدن و میدن دستت.ایا این مدل غذا برای هر روز و هفته ای چندین بار خوردن،واقعااا مفیده؟؟؟؟ایا نباید خودمون رو دوست داشته باشیم و به سلامتیمون اهمیت ویژه بدیم؟؟؟🙄

نکته:اینجا رستوران ایرانی هست و از غذاهاشون بگم که خیلی سعی میکنن شبیه به غذاهای ایرانی باشه منتهی فقط قیافش شبیه هست و از نظر مزه اصلا خوشمزه نیست،بماند که از بس مشتری کم دارن چون کیفیت نداره غذاشون،هی میبندن.پس ایناهم هیییچ بدرد مصرف روزانه نمیخورن.

اخ اخ اینهمه عرض کردم که اینو بگم،الان که من دارم پست مینوسیم،قیمه ی خوشرنگ و خوشبوی من و صدالبته خوشمزه،داره قل قل قل،جا میوفته😊

دیگه به هرحال من سعی میکنم وعده ی ناهار رو خیلیی جدی بگیرم ولی درعوض وعده ی شام رو خیلی سبک دیگه،حالا بستگی به موودم داره،شاید دلم نون پنیر بخواد،شاید سالاد،شاید میوه و شایدم شیر.طبیعی هم هست که وقتی رو ناهار تاکیدد اساسی دارم و براش زحمت میکشم و وقت میذارم،دیگه برای شام اصلا هیچ اصراری هم به خوردنش ندادم حتی.چون بالاخره زندگی دانشجوییه و درس و کارهاش.منم که از اول خوندم تا همین الانشم که میانترمهام شروع شده،همینطور میخونم که انبار نشه.اخه اهل انبار کردن درس نیستم.

هیچوقت عادت ندارم صبحونه نخورم،نمیگم خیلییی صبحونه میخورم نه اصلا ولی هیچوقت با معده ی خالی سرکلاس نمیرم و یا اینکه نمیشینم سر درس.

و همچنین هیچوقت عادت ندارم روز تا ساعت ۱۰ و ۱۱ بخوابم،چون درطول روز یادگیری بهتری دارم و حتی اگه صبح کلاس هم نداشته باشم دیگه ۸ بلند میشم.

حالا اگه خیلیی خسته باشم،نهاااایت اینه که تا ۹ بخوابم و بعدش دیگه عینهو فنر میشینم سرجام و دیگه خوابم نمیره.

میانترم مجاری خوب بود خداروشکر🙏🏻

جدیدا اینجا سرد شده و همینجور داره سرد و سرد تر میشه و من هم که عاشق این پاپوش یا دمپاییِ پشمال پشمالویِ بنفشِ نرمم هستم و همیشه تو خونه میپوشمش.ببینیدش چقدر گودووعههه😍😍😍😍😊


 

 

۳ نظر ۹ لایک

یک هفته گذشت...

این هفته ای که گذشت بطور جدی دانشگاه شروع شد و همچنین درسها،منم بطور جدی تا هرجایی که میتونستم خوندم،باقیش رو فردا و پسفردا به اتمام میرسونم.

بچه های کلاسمون اکثریت ایرانی هستن،اخه قضیه اینه که ما رفتیم دیدیم گروه A2 از نظر برنامه ریزی واقعا بهتره بخاطر همین  انتخابش کردیم و اینگونه بود که اکثریت ایرانی هستیم.خارجی هم داریم تو کلاس و از جاهای مختلف،و خب باهم خیلی جور هستیم،فعلا همه خوبن،همه چیز خوبه.امید به اینکه تا اخر روابطمون به همین شکل باشه.🙏🏻نشه که از سمستر ۲ همه اون روی خودشونو نشون بدن و جو بدردنخور و دوست نداشتنی بوجود بیاد.

فعلا سه تادرسی که خیلی نیاز به فکوس داره اناتومی،مدیکال لاتین و مدیکال اند فیزیولوژی هست.حالا از سمستر ۲ به بعد اینا سنگین تر تر و یک سری واحدهای مهم دیگه هم بهشون اضافه میشه دیگه.

یه همکلاسی هندی دارم که مسلمان هست و ادم عجیبیه.شرایطش جوریه که الان یقیناا بهش سخت میگذره اما عمیقاا شاد هست و حالش خوبه و جالب اینکه با هر اتفاق خوبی که براش میوفته شدیدا خداروشکر میکنه و چند روزی هست که به این اخلاقش شدیدا فکر میکنم و من هم همینکار رو انجام میدم و چقدررر حس خوووبیهه.....👌🏻👌🏻👌🏻

۴ نظر ۱۰ لایک
میان تمام تلاطم های این زندگی فقط همین بس که میدانم

هستی . . .

همیشه . . .

همین جا . . .

درست در کنار من !♡♡خدای مهربانم♡♡


>>انتَ القَویُ وَ انا الضَّعیف وَ هَل یَرحَمُ الضَّعیفُ الَّا القَویُ<<

-ای که مرا خوانده ای، راه نشانم بده!
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
از نو
به وقت پنج ژانویه دوهزاروبیست و یک
من نمیدونم چرااا😐😐😐😐
Channel
فانکشنال با اوا و پیتر...
پدیده ای بنام فانکشنال🙄
کراش بچگیم😂😂
پاییز☂️
به وقت غذای روح و جسم،به وقت یوگا😍🧘🏼‍♀️
کراش نزنیم،اگه میزنیم بدردبخور باشه😂😂😂😂🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️
محبوب ترین مطالب
تا کیِ؟؟؟؟😥
از نو
غرغرهای تلنبار شده 2
😑
خواست خدا بود که ما الان زنده هستیم!
ذوق استرسطور!!!!!!!
دلتنگیه دیگه...وقتی خسته ای بیشتر میاد سراغت که از گوشه ی چشمت بریزه...
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
وی پست خود را از ایران مینویسد...
📚📅
پربیننده ترین مطالب
سکوت کن!.....
خدا دختر ها را افرید.....تا گلها بی نام نمانند..
روزای سخت برای آدمای سخته(وقتی سین کم میاره و بااین جمله به خودش امید میده!)
ممنونم که هستین...
هپی برث دی دوست نازنینم
خصوصی 1
خنده بر لب میزنم تا کس نداند حال من,ورنه این دنیا که مادیدیم خندیدن نداشت...!
شمارش معکوس شروع میشود...
draw:)
اخرین ماه امسال
مطالب پر بحث تر
وی پست خود را از ایران مینویسد...
باااز میشه این در.....صبح میشه این شب....
نکته های ریزی که ممنون میشم اگر بخونید...:)
هپی برث دی دوست نازنینم
درد و دل....
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
wish
شمارش معکوس شروع میشود...
بغضم گرفته وقتشه ببارم..چه بی هوا هوای گریه دارم....:(
draw:)
آرشیو مطالب
موضوعات
روزمره هام:) (۱۸۶)
دخترونه هام:) (۴۸)
خوشمزه هام:) (۶)
دوسداشتنیام:) (۶۷)
پیوند ها
ساخت وبلاگ جدید در blog.ir
نرم افزار مهاجرت به blog.ir
وبلاگ رسمی شرکت بیان
صندوق بیان
والپیپر اچ دی
پیوندهای روزانه
پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان
آخرین وبلاگ های به روز شده
زندگی به سبک بیان!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان