چشمام الان فقط خواب رو میطلبه...

یکساعت پیش وارد بیان شدم که حرف بزنم و این حرفایی که تو سرم انبارشده رو اضافه کنم به سطر سطرِ وبلاگم، اخه یکسریاشو قول داده بودم میگم و یکسریشم حرفای جدیده که دوست دارم همهشونو ثبت کنم،حالا فردا بعد از اینکه به کارام رسیدم مینویسمشون،خب داشتم میگفتم که اره یکساعت ویش وارد بیان شدم ولی خب خوندنی زیاد بود و من فرصت نکردم بنویسم.

دیشب با یکی از دوستهام که چک زندگی میکنه حرف میزدم،خسته و داغون....بهش امید دادم مثل همیشه که عزیزم حل میشه گرفتاریهات....خودمم نتونستم برم پیشش بخاطر کرونا رفت و امد دردسر داره حتی با اینکه با اتوبوس میتونستم برم ولی باتوجه به دردسرش،واقعا اعصاب تحمل دردسرهاشو نداشتم که اگه داشتم میرفتم یه ایران و خانوادمو میدیدم تاکه دلتنگیم برطرف شه و حال و هوام عوض شه.چمیدونم‌ والا،پناه بر خدا🙏🏻

از اونطرف کنار دوستم بودم و انقدر حرف تو دل کوچولوش مونده بود که کلی نشست برام حرف زد،همینطور اشکهای کوچولوش از چشمهای درشتِ مشکیش جاری میشد و من هم بهش حق میدادم و دلداریش میدادم و چشمام پراز اشک میشد از دیدن ناراحتیش🥺کوچولوی من💜

به من میگه ،باید کسی که من رلش بشم مثل تو صبور باشه،تحملش بالا باشه و وقتی اعصبانی میشم مثل خودت باهام حرف بزنه و قضیه رو با حرف زدن حل کنه برام یا حلش کنیم دوتایی🤩😊همینجوری حوصله داشته باشه مثل تو🤩🙈

گفتم ببین اگه من برادر داشتم یا یه پسر درست درمون میشناختم با همین ویژگیها و غیره ،حتماا تو الان رلش بودی، اه رل چیه اصلا عروسمون بودی ولی حیف😁😕

 

۳ نظر ۸ لایک

مهمون نا خونده که خیال رفتن نداره....

اخیش.....چقدر خوبه که میشه موهارو هر وقا دلت خواست ببندی و باز کنی.....من تازه بازش کردم چون احساس کردم لازم بود باز بشه...

خب از احوالاتم بگم برای خودم.....مدتیه که حتی برای خودمم نمینویسم حالمو.میدونی اصلا نمیتونم اینکارو انجام بدم و احساس میکنم اگه بخوام حرف بزنم انگاری دارم به یه زخم، مثل زخمی که تازه روند ترمیمشو پیش گرفته و من بخوام اونو انگولکش کنم! ، بخاطر همین من چیزی ننوشتم.میتونستم ولی نخواستم.معلومه که دلم تنگ میشه ولی خب از همون قانون نیمه ی پر خودم رو قانع میکنم.برای چیزهای دیگه هم همینطور....و واقعا حالم خوبه با این تفکر...

خدای من شکرت🙏🏻🙏🏻🌹

۳۱ تیر تولدم بود و به لطف چندتا از همکلاسیام و دوستم،روز واقعا خوبی بود برام و خیلی منو خوشحال کردن و منم بارها و بارها چه پیامی و چه کلامی از اینکه اون روز انقدر حال من رو خوب کردن ازشون تشکر کردم.خداروشکر واقعا بچه های همکلاسیم ادمهای خوب و بی ازاری هستن.

اخ خدای من،کی میشه زندگی بدون کرونا رو بشه تجربه کرد؟زندگیه بدون ماسک؟چندماهه دارم ماسک میزنم؟؟وارد ماه ۶امِ زندگی با ماسک شدیم....امیدوارم تموم شه.....🤦‍♀️توروخدا رعایت کنیم.....

۴ ماهِ تموم اینجا قرنطینه بود....همه جا سکوت محض....خلوت و خاموش و کسالت اورو خسته کننده اما نتیجه ی موثری داشت که تعداد ابتلا و مرگ و میر رو تونست تا حد زیادی کنترل کنه با سختگیریهاش.....اید به اینکه زودتر تموم شه این مهمون ناخونده که خیال رفتن نداره...

۰ نظر

خودباوری؟؟؟

۱)خودتون از چه جنبه یا جنبه هایی ، باور دارید؟

۲)در هر جنبه،به چه اندازه خودتونو باور دارید؟اگه بخواید از ۱تا ۱۰ نمره بدید چند میدید؟)

بنظر من خیلی مهمه که ادم خودشو بشناسه.تاحالا شده این دوتا سوال بالا رو از خودتون بپرسید؟

خب من اره از خودم بارها پرسیدم‌.بیاین به این دوتا سوال پاسخ بدید دوستان.خیلی مشتاقم بشنوم جوابهاتونو.خودمم جوابم رو میگم.دوستانی که ساکت هستن هم ممنون میشم جوابهاتو برام بنویسید.🙏🏻

۱ نظر

به وقت الان

حوصله ی اینکه واکاویه روزهامو بکنم ندارم بخاطر همین چیزی نمینویسم وگرنه حرف برای گفتن زیاده.

حالم رو با فقط و فقط دیدن نیمه ی پر زندگیم،خوب نگه میدارم و الهی شکر که این توانایی رو دارم تو این روزهایی که دلم از حرف و دلتنگی و نگرانی پره اما تمام اینارو انگاری ریختم تویه صندوقچه و درشو قفل کردم تا که فقط با نیمه ی پر زندگیم حدقل این روزهامو بگذرونم.

امیدوارم شما هم پیدا کنید چطور با نیمه ی پر زندگیتون،روزهارو بگذرونید.روزهای کرونایی!

۲ نظر

کی میدونه قراره چی بشه؟

دارم ناخنهامو سوهان میکشم که زیباییشونو از دست ندن،بعدشم لاکشو پاک میکنم....اما تو دلم،تو ذهنم و تو فکرم هزاااارتا دغدغه دارم که میچرخه تو سرم و قابل هضم شدن نیست...

من پارسال با زندگی کردن درکنار اون ادم،خیلی تجربه های اموزنده بدست اوردم،اما من نمیدونستم که قراره چه تجربه هایی بدست بیارم،فقط گفتم امید به خدا و رفتم جلو.حتی روزاییکه کم اوردممم بازم ول نکردم خودمو و تحمل کردم.

امسال هم یه تجربه ی جدید بود.مطمیئنا سال بعد و بعدتر هم همینطور خواهد بود.اما چیزیکه برام قابل هضم نیست،این مشکلاتیه که خودمون بوجودش نمیاریم،بوجود میاد و حل شدنی نیست بدست ما.و هرچقدر هم میگذره بیشتر میشه تعداد و حد سخت بودنش و خیلی تحمل میخواد....خدایا بهمون تحملشو بده لطفا🙏🏻

برم یه فیلم بذارم که منو از فکر کردن به این مشکلاتیکه که حل شونش دم من نیست،ازاد کنه...🙁

●همه به من میگن تو خیلی ادم سختکوشی هستی و خیلی تحملت بالاست تو خیلی چیزا،اما امان از زمانیکه که با تمام سختکوشیات و تحمل بالات بازم یه چیزایی برات قابل هضم نباشن و نتونی درستشون کنی...اه خدای من....خدای مهربون من.....تو کمکم کن......فقط تو میدونی تودلم چیه.....

خدای من،من همیشه ارت خواستم و سخت تلاش کردم برای هرچیزی که الان دارم...برای بدست اوردن خواسته هام که خیلی زیادن اماا درکنارش تحمل سخت تلاش کردنم هم خواستم که بهم میدادی....

الانم تو این موارد،منکه دیگه کاری از دستم برنیاد خدای من،فقط ازت درست شدن و حل شدنشونو میخوام و تحمل که بتونم تحمل کنم...🙏🏻😥😖

۱ نظر

👀

عجب عجب!!!دیگه چی میشه گفت؟؟🙄

به وقت الان و....

ادامه مطلب ۰ نظر

بغض گردویی

یه بغض گردویی تو گلوم خونه کرده...

وای مادر کاش بودی کنارم و بغلت میکردم میفشردمت😚😚میبوسیدم چشماتو..

۰ نظر

به پایان امد ترم ۲ ولی حکایت همچنان باقیست😊

امشب،باخیال راحت از اینکه بعد ار دوماه،استرس گاه و بی گاه برای امتحانا،امشب راحت تر از هر شب دیگه میخوابم چون بااینکه من خیلیی میترسیدم از شروعشون اما این ترمم به خوبی و خوشی بخیر گذشت و تموم شد....خدای من شکرت🙏🏻🙏🏻🌌

۳ نظر

خصوصی 30

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
میان تمام تلاطم های این زندگی فقط همین بس که میدانم

هستی . . .

همیشه . . .

همین جا . . .

درست در کنار من !♡♡خدای مهربانم♡♡


>>انتَ القَویُ وَ انا الضَّعیف وَ هَل یَرحَمُ الضَّعیفُ الَّا القَویُ<<

-ای که مرا خوانده ای، راه نشانم بده!
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
از نو
به وقت پنج ژانویه دوهزاروبیست و یک
من نمیدونم چرااا😐😐😐😐
Channel
فانکشنال با اوا و پیتر...
پدیده ای بنام فانکشنال🙄
کراش بچگیم😂😂
پاییز☂️
به وقت غذای روح و جسم،به وقت یوگا😍🧘🏼‍♀️
کراش نزنیم،اگه میزنیم بدردبخور باشه😂😂😂😂🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️
محبوب ترین مطالب
تا کیِ؟؟؟؟😥
از نو
غرغرهای تلنبار شده 2
😑
خواست خدا بود که ما الان زنده هستیم!
ذوق استرسطور!!!!!!!
دلتنگیه دیگه...وقتی خسته ای بیشتر میاد سراغت که از گوشه ی چشمت بریزه...
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
وی پست خود را از ایران مینویسد...
📚📅
پربیننده ترین مطالب
سکوت کن!.....
خدا دختر ها را افرید.....تا گلها بی نام نمانند..
روزای سخت برای آدمای سخته(وقتی سین کم میاره و بااین جمله به خودش امید میده!)
ممنونم که هستین...
هپی برث دی دوست نازنینم
خصوصی 1
خنده بر لب میزنم تا کس نداند حال من,ورنه این دنیا که مادیدیم خندیدن نداشت...!
شمارش معکوس شروع میشود...
draw:)
اخرین ماه امسال
مطالب پر بحث تر
وی پست خود را از ایران مینویسد...
باااز میشه این در.....صبح میشه این شب....
نکته های ریزی که ممنون میشم اگر بخونید...:)
هپی برث دی دوست نازنینم
درد و دل....
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
wish
شمارش معکوس شروع میشود...
بغضم گرفته وقتشه ببارم..چه بی هوا هوای گریه دارم....:(
draw:)
آرشیو مطالب
موضوعات
روزمره هام:) (۱۸۶)
دخترونه هام:) (۴۸)
خوشمزه هام:) (۶)
دوسداشتنیام:) (۶۷)
پیوند ها
ساخت وبلاگ جدید در blog.ir
نرم افزار مهاجرت به blog.ir
وبلاگ رسمی شرکت بیان
صندوق بیان
والپیپر اچ دی
پیوندهای روزانه
پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان
آخرین وبلاگ های به روز شده
زندگی به سبک بیان!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان