سوتفاهم شده باورکن!!!🤦🏼‍♀️

دوتا از دوستام براشون یه سوتفاهمی اتفاق افتاده.هر دو دوستمن خب ولی هردو بچه بازی دراوردن با بیست و چهار سال سن!یکیش پسره یکیش دختر!!

نکته ی کنکوری ۱) باهم تو رابطه و این صحبتها نیستن.فقط دوتا همکلاسیمن.

نکته ی کنکوری ۲) دختره تو شرایط خولی از لحاظ روحی نیست و گیر میده الکی.

نکته کنکوری ۳) پسره هم مثل دختره احساس میکنم تحمل و حوصله نداره.

بقول خودشون روی هم قد نیم قرن سن دارن ولی اماان از زمانیکه سختیها و مشکلات ادمهارو خسته کنه دیگه هرچی حساسیت و بیحوصلگیه میاد سراغ ادمها!!

۳ نظر ۷ لایک

چای بابونه

یهو عین باروت شدم و از نارحتی میخواستم منفجر بشم درصورتیکه هرچی هست دست من نیست.

چای بابونه ریختم برای خودم بلکه اروم بگیرم.

به زندگی قلقلی خودم ادامه میدم......!

کرونای لعنتی

کی میخواد دست از سرمون برداره خدا میدونه اه.....

مجارستان بعد از حدود چهارماه قرنطینه،مرزهاشو باز کرد،الان از فردا دوباره میخواد ببنده.تکلیف اوناییم که پروازِ بعد از یک سپتامبر(فردا) دارن چی میشه؟؟؟نمیدونم.

فردا انتخاب واحد دارم و ۷روز دیگه دانشگاهم شروع میشه.هفته ی اول که انلاینه ولی از هفته دوم حضوریه.بخاطر حضوری شدنش هم،بااجبار همه ی دانشجوها باید تست کرونا بدن و جواب منفی رو بفرستن به ادمیشنشون.من برای پسفردا صبح نوبتشو دارم.

منکه هر جوری بود،ترم قبل و این تابستونو به نحو احسنت گذروندم اما واقعا نگرانم،نگران ترم جدیدم که ایا واقعا حضوریه؟چون با این وضع که کرونا هنوز گورشو گم نکرده،استرس اینو دارم که دوباره انلاین بشه.چون واقعا رشته ی ما کلی کلاس عملی داره و عملاا لنگ میمونه اگه انلاین بشه.

از اونطرف به این فکر میکنم که من تا کی میشه که بتونم راحت برم خانوادم رو ببینم،واقعا استرس میگیرم چون با این وضع هیچی معلوم نیست.

و اینکه حالا این تابستون رو من با دوستم باهم گذرونیدم که تنها نباشیم اما دوست من تا چندوقت دیگه میره لهستان چون اونجا اپلای کرده و میخواد درسشو اونجا ادامه بده و من واقعا هم براش خوشحالم عمیقا و هم کمی غم دارم بخاطر رفتنش.

میدونید من میتونستم برم ایران ولی بخاطر اوضاع افتضاح کرونا ترجیح دادم ریسک نکنم و بر دلتنگیم غلبه کردم. اما خب برای برگشتن هم میدونستم که باید هفت خان رستم رو رد کنی.حتی زمانیکه امتحانم تموم شد من  از هرکسی که میشناختم چه ایرانی چه خارجی پرسیدم که به کشورشون میرن یا نه.حتی یک نفر برام نوشت که علاوه بر ریسک بودن اینکار و هفت خان رسم و فرم اجازه ی ورود پلیس و دو تست کرونای منفی و اینا،اگه مرز بسته بشه عملاا بیش از این داستان میشه برامون و من با سنجیدن شرایط موندم.

تو این دوسال،از همون اولش تا خود یکسال من با رنج فراوان تونستم به دلتنگیم غلبه منم و بلد شدم چطور اروم بشم،رفته رفته عادتم شده به اینکه دلم تنگ بشه و اروم باشم.اما واقعا کرونا خیلی بی رحمه، چون اختلال تو زندگی همه ایجاد کرده.خدایا کی تموم میشه پس؟

۵ نظر

عمه ی عزیزم

یکسال از رفتنت میگذره و ما هنوز نتونستیم کنار بیایم با نبودنت...

بعد از فوت پدر بزرگ و مادر بزرگم، مرگ عمم واقعا برامون سنگین بود😢

واقعا دلمون برای بچه هاش و شوهرش خیلی میسوزه،خیلی دارن اذییت میشن.خدایا بهشون صبر بده🙁🙏🏻🙏🏻

قبل از اینکه از ایران برم شنیدم که جاریِ عمم به سرطان مبتلا شده،عمم یکسال و خورده ای مثل یه خواهر هر روز به جاریش که همسایش بود سر میزد و ازش نگهداری میکرد، دقیقا پارسال،یک هفته ی پیش،شب با درد فوق العاده زیاد شکم،از خواب بیادر شد و با حال زااار با امبولانس بردنش بیمارستان.تو اون یک هفته ،بیچاره فقط درد کشید و درد کشید.همون اول فکر کردن عفونت دستگاه گوارش و سنگ وصفراست ولی بعدش متوجه شدن سرطان کل دستگاه گوارش رو دربر گرفته و درنهایتِ جنگیدن برای بدست اوردن سلامتیش،ذره ذره اب  شد و در عرض یک هفته این سرطان کوفتی جونشو گرفت.

عمه ی من یه شخصیت عجیبی داشت.مدل خودش به همه محبت میکرد و از حرفهای هیچکس و هیچ چیز ناراحت نمیشد.گاهی ممکنه بود ادم ازش دلخور بشه ولی این نوع محبت کردنش بود و نمیخواست مارو ناراحت کنه.

اینارو گفتم که بگم عمم یک سال و‌خورده ای از جاریش نگهداری کرد غافل از اینکه خودش سرطانِ خاموش داشته و علاـمی برای بروزش نداشت و در عرض یک هفته فوت کرد.جاریش هم متاسفانه یکماه بعد از خودت فوت کرد....الان دوتا خانواده،یکساله که داغ دارن و داغشون سرد نمیشه طفلکیها....

روحتون در ارامش عزیزای دوست داشتنی💜🙏🏻

۳ نظر

😕😕😕

گاهی از دست ادمها که ناراحت میشم،هیچی نمیگم،پیش خودم میگم اخه چه ارزشی داره من با این جمله طرف مقابلم رو رنج بدم؟ولی ماشالا هیچکس همچین طرز فکری نداره و محکم حرفهاشو تو صورتم میکوبه! چه فایده که تو بیای بعدش معذرت بخوای؟پل های پشت سرمونو خراب نکنسم دوستان!

وقتی بارونِ چشمِ تو، چشمِ منم تر میکنه،میریزه روی گونه هام دردمو بدتر میکنه....

دراز کشیدم روی تختم،موهامو از زیر سرم کنار میزنم،گوشیمو زدم به شارژ و یهو یاد این اهنگ شهاب تیام افتادم و در تمام لحظه هایی که دارم این موزیک ویدیو رو میبینم، خاطرات ۵سال پیش برام تازه شد....یادش بخیر....

زمزمه میکنم کلمه به کلمه ی این اهنگ رو و میگم یادش بخیر...اون روزهارو دوست نداشتم اصلا😶.خدای من شکرت که اون روزای مزخرف که من واقعا غرق اشتباهاتِ فکریم شده بودن،گذشت.البته که اون زمان از یه نظر خیلی اهمیت داشت که من متاسفانه بخاطر اشتباهاتم،برگشت ناپذیره اما الان بعد از ۵ سال میفهم قسمت و صلاح من این بوده،خدای من شکرت🙏🏻🙏🏻🙏🏻

دوست داشتید گوش کنید:

اهنگ برای تو

اگه خدا،قدرت اینو به ما میداد که فقط یکبار از نو متولد بشیم،ترجیح میدادم هرچیزی باشم جز انسان.

یاد ایام بخیر...

واای خدا انقدر دلم یه مهمانی،یه عروسی،بزن و بکوب و اتفاقای شادِ این چنینی میخواد که نگو...

پا درد گرفتن از رقصیدن و ورجه وورجه با کفشِ مهمانی و مراسم و اینا.....بوی تافتُ مو، قرتی بازیای دخترونه🙈🤩.....دیدن ادمهایی که من دوسشون دارم و دوستم دارن😍اه خدای من ، امید به تموم شدن کرونا🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻

خط چشم کشیدن رو اول با این خط چشم یاد گرفتم چون خطاش به چشم نمیومد و تمییز کردنش بدون درد و خون ریزی بود!😁....درش اوردم یاد ایام کنم که دیدم دیگه خشک شده ولی خیلی اموزنده بود چون منو ترغیب کرد که بعد از اون سراغ خط چشم های معمولی و مدادی و سایه ای برم و یادشون بگیرم تا مواقع لازم تواناییی استفاده رو داشته باشم.😊البته اینو من از ایران گرفتم،پارسال رفتم نقره ایش رو هم گرفتم که خیلی دوسش دارم،ساده و زیبا و درعین حال که به چشم میاد اما ملایمه.

این پست اسمش یاد ایامه پس میخوام یاد کنم از هرچیزی که این چند روز یادشون کردم....این ترم بخاطر اینکه مجلزی بود و تو خونه بودم از قهوه زیاد استفاده کردم و دلم جرم گیری دندون میخواد که برم پیش دکتر گوگولی دوستداشتنیم و برام انجام بده و با همون اخلاق خوبش از هر دری با من،پدرانه سخن بگه و من گوش کنم زیر دست های ماهرش که داره برام جرمهای دندونهام رو میگیره...اخییی یادش بخیر...

دیگه اینکه یاد خیلی چیزا بخیر.....

تابستون رو به اتمامه و ترم جدید بزودی در راهه......

امید به اینکه همه چیز به زودی،به خوبی،به روال عادی برگرده🙏🏻🙏🏻🙏🏻

۱ نظر ۳ لایک

چشمام الان فقط خواب رو میطلبه...

یکساعت پیش وارد بیان شدم که حرف بزنم و این حرفایی که تو سرم انبارشده رو اضافه کنم به سطر سطرِ وبلاگم، اخه یکسریاشو قول داده بودم میگم و یکسریشم حرفای جدیده که دوست دارم همهشونو ثبت کنم،حالا فردا بعد از اینکه به کارام رسیدم مینویسمشون،خب داشتم میگفتم که اره یکساعت ویش وارد بیان شدم ولی خب خوندنی زیاد بود و من فرصت نکردم بنویسم.

دیشب با یکی از دوستهام که چک زندگی میکنه حرف میزدم،خسته و داغون....بهش امید دادم مثل همیشه که عزیزم حل میشه گرفتاریهات....خودمم نتونستم برم پیشش بخاطر کرونا رفت و امد دردسر داره حتی با اینکه با اتوبوس میتونستم برم ولی باتوجه به دردسرش،واقعا اعصاب تحمل دردسرهاشو نداشتم که اگه داشتم میرفتم یه ایران و خانوادمو میدیدم تاکه دلتنگیم برطرف شه و حال و هوام عوض شه.چمیدونم‌ والا،پناه بر خدا🙏🏻

از اونطرف کنار دوستم بودم و انقدر حرف تو دل کوچولوش مونده بود که کلی نشست برام حرف زد،همینطور اشکهای کوچولوش از چشمهای درشتِ مشکیش جاری میشد و من هم بهش حق میدادم و دلداریش میدادم و چشمام پراز اشک میشد از دیدن ناراحتیش🥺کوچولوی من💜

به من میگه ،باید کسی که من رلش بشم مثل تو صبور باشه،تحملش بالا باشه و وقتی اعصبانی میشم مثل خودت باهام حرف بزنه و قضیه رو با حرف زدن حل کنه برام یا حلش کنیم دوتایی🤩😊همینجوری حوصله داشته باشه مثل تو🤩🙈

گفتم ببین اگه من برادر داشتم یا یه پسر درست درمون میشناختم با همین ویژگیها و غیره ،حتماا تو الان رلش بودی، اه رل چیه اصلا عروسمون بودی ولی حیف😁😕

 

۳ نظر ۸ لایک

💫

تا چه پیش اید زین پس....

۶ نظر ۶ لایک
میان تمام تلاطم های این زندگی فقط همین بس که میدانم

هستی . . .

همیشه . . .

همین جا . . .

درست در کنار من !♡♡خدای مهربانم♡♡


>>انتَ القَویُ وَ انا الضَّعیف وَ هَل یَرحَمُ الضَّعیفُ الَّا القَویُ<<

-ای که مرا خوانده ای، راه نشانم بده!
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
از نو
به وقت پنج ژانویه دوهزاروبیست و یک
من نمیدونم چرااا😐😐😐😐
Channel
فانکشنال با اوا و پیتر...
پدیده ای بنام فانکشنال🙄
کراش بچگیم😂😂
پاییز☂️
به وقت غذای روح و جسم،به وقت یوگا😍🧘🏼‍♀️
کراش نزنیم،اگه میزنیم بدردبخور باشه😂😂😂😂🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️
محبوب ترین مطالب
تا کیِ؟؟؟؟😥
از نو
غرغرهای تلنبار شده 2
😑
خواست خدا بود که ما الان زنده هستیم!
ذوق استرسطور!!!!!!!
دلتنگیه دیگه...وقتی خسته ای بیشتر میاد سراغت که از گوشه ی چشمت بریزه...
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
وی پست خود را از ایران مینویسد...
📚📅
پربیننده ترین مطالب
سکوت کن!.....
خدا دختر ها را افرید.....تا گلها بی نام نمانند..
روزای سخت برای آدمای سخته(وقتی سین کم میاره و بااین جمله به خودش امید میده!)
ممنونم که هستین...
هپی برث دی دوست نازنینم
خصوصی 1
خنده بر لب میزنم تا کس نداند حال من,ورنه این دنیا که مادیدیم خندیدن نداشت...!
شمارش معکوس شروع میشود...
draw:)
اخرین ماه امسال
مطالب پر بحث تر
وی پست خود را از ایران مینویسد...
باااز میشه این در.....صبح میشه این شب....
هپی برث دی دوست نازنینم
نکته های ریزی که ممنون میشم اگر بخونید...:)
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
درد و دل....
شمارش معکوس شروع میشود...
wish
بغضم گرفته وقتشه ببارم..چه بی هوا هوای گریه دارم....:(
خبر خووب,روزمون
آرشیو مطالب
موضوعات
روزمره هام:) (۱۸۶)
دخترونه هام:) (۴۸)
خوشمزه هام:) (۶)
دوسداشتنیام:) (۶۷)
پیوند ها
ساخت وبلاگ جدید در blog.ir
نرم افزار مهاجرت به blog.ir
وبلاگ رسمی شرکت بیان
صندوق بیان
والپیپر اچ دی
پیوندهای روزانه
پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان
آخرین وبلاگ های به روز شده
زندگی به سبک بیان!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان