کلا خوندن بیمارسهای پوستی،حالا هرقسمتی باشه فرقی نمیکنه،خوندنش برام عذاب اوره.حتی میتونم بگم از یادگرفتن انواع تایپهای stool هم برای من منفور تره.حالا اینکه چجوری دارم الان زخم بستر رو میخونم و سعی میکنم که فقط فکوسم روی مطالب باشه اما با تمام عذاب اور بودن عکسهاش همینکه یادش بگیرم و بعدها بلد باشم تشخیصش بدم،من رو اروم میکنه....اخیی خدای من

این امتحانم تموم شه من راحت شم از دست انابل

امروز از بعدازظهر فشارم پایینه،خیلی خوب متوجه شدم و دلیلشم احساس میکنم چون ضعیف شدم و نیاز به یه refresh حسابی ِ روحی و شایدم جسمی دارم....

اتفاقا اون روزم که کلاس پرکتیکال داشتیمم فشارم پایین بود،هم خستگیه امتحاناس هم استرس یه چیزی رو دارم که هی میخوام انکارش کنم دروجود خودم ولیی نمیشه.بعد میدونی دختر اگه ریسک نکنی نمیشه،خودتم میدونی چرا نمیشه....پس دلتو بزن به دریا....بجای اینکه تودلت به اینکه این یه ریسکه پربال بدی،بهش به چشم یه فرصت خوب نگاه کن و مثل بقیه برو جلو ببینیم خدا چی میخواد.هووم؟🤷‍♀️😌

خب خب،الان اومدم یه لاک قرمز به دستهام بزنم که یکهو یادم افتاد ای دل غافل ۳ روز دیگه من کلاس پرکتیکال دارم با انابل خانم و ایشونم فرمودن polish ممنوع!!!.....دیگه سه تا انگشتمو زدم که یادم اومد و ذوقم کوور شد خداایی.....حالا من اصلا اهل هر روز لاک زدن و اینا نیستم اصلاا،هروقت که وقت داشته باشم میزنم که وقت رسیدگی بهشم داشته باشم.

خداکنه اینبارم با همکارش کلاس داشته باشم.اخه خود انابل خیلی خشکه و کلاس درسکوتی عجیب فرو میره از ترسش.اما نصفمون که با همکارش کلاس داشتیم،کلاسمون هم پربار بود هم اجازه ی لبخند زدن داشتیم.

#انابل😁

رسیدن به این نقطه در تحمل انتظار...

قبلانا فکر میکردم انتظار چون تحملش سخته،چیز جالبی نیست اما الان دیگه انقدر برای اتفاقهای مهم توی زندگیم انتظار کشیدم که مطمئنم لازمه ی بدست اوردن تجربه،همون تحملِ انتظارِ هست...اصلا قشنگیش به اینه که گاهی در راه انتظارم،به زیر صفر برسه امیدواری و صبرم ولی بازم دست از انتظار و تحمل بر ندارم تا طعم این تجربه بشینه به وجودم......

#بنفشِ یواش

این روزا...

این روزا عجیبم برای خودم.....موودم یه جوریه که همش نیاز به انگیزه دارم.....انگیزه برای از اعماق وجودم خوشحال بودن!....این خوشحال بودن از اعماق وجودم،دوزش اومده پایین....دیگه همش سعی میکنم بهبود ببخشمش....

مثلا امروز کلی ویدیوهای فارغ التحصیلی دیدم....و کلی رویا بافی کردم....حتی اسکرین شات گرفتم که بذارمشون تا یادم بمونه....

 

 

 

بیاین با من،میخوام برم وارد تکه ای از رویای بنفشِ یواشم بشم...روز فارغ التحصیلی رو میگم😍....روزی که میخوام پیراهنِ بنفش دلبرانم رو بپوشم با موهای باز و صاف،یک خورده اشو باز بذارم و یک خورده ایش رو هم با سنجاقهایی متوسط با گلهایِ ظریف و ناز تزیین شده از دوطرف جمع کنم موهام رو با فرق کجِ همیشگیم....دیگه وارد جزئیات ارایش ملایمم نمیشم چون واقعا هرچی اون موقع بنظرم بیاد انجام میدم ولی از الان میدونم لایته😍....دیگه از جمله موارد ضروری برای اماده شدنِ اون روز یه کفش پاشنه دارِکه نه خیلی بلند باشه و نه تحت باشه ،رنگشم هنوز بین مشکی و کرم و...موندم و میذارم اونموقع تا ببینم اونموقع چه کفش جذابی میشه با این تیپ پوشید ولی فک میکنم جلو باز نباشه....و done!

بریم که تیکه هایی از مراسم رو تجسم کنیم....خودمو دارم تو لحظه ای میبینم که باهمکلاسیام هماهنگ کردم که باهم وارد کنفرانس هال بشیم....قبل از در وردی به هممون یک کلاه و یه شنگلِ گوگولی میدن....میپوشیم و با ذوق همدیگرو نگاه میکنیم و بعدش وارد هال میشیم....میشینیم....

الان خودمو اواسط مراسم میبینم که رکتور داره به مجاری حرف میزنه و ماهم که هنزفریهای ترجمه به گوشمونه و داریم ترجمه ی انگلیسیش رو میشنویم و با لبخند داریم نگاه میکنیم.....دوستم از اونطرف داره لایو میگیره....هر لحظه بی صبرانه منتظریم که حرفها تموم بشه و نوبت به خوندن سوگند نامه برسه....

وقتشه....همه به احترام در جای خودمون می ایستیم...سوگند نامه رو شروع میکنن به خوندن و ماهم باهاشون زمزمه میکنیم و درپایان کلاه هامونو از سرمون برمیداریم و به نشانه گیریه سقف به سمت بالا پرتابش میکنیم و دست و سوت و جیغ و هورااااا.....🤗👩‍🎓👩‍🎓

خب حالا برگردیم به ادامه ی درسمون برسیم که سه سال مونده تا فارغ التحصیلی☺✌🏻

گاهی کلافه ای

امروز از صبح که بیدار شدم روموود خوبی نبودم ولی غروب بهتر شدم.خدای من شکرت🙏🏻😌💜🌌🤗

والاا

هرچی فکر کردم دیدم بهتره همونطور به روال قبل،هرچی تودلم تلنبار میشه رو رمز دار بنویسم بهتره چون من برای خالی شدن خودم مینویسم اما شما که میخونید ممکنه ناراحت بشید من اصلا دوست ندارم کسی رو با ناراحتیای خودم ناراحت کنم.اینجوری حس بهتری دارم.

امتحانای اخرو دارم میدم و بشدت مغزم و چشمام خسته هستن...

 

📙🖊🖊🤦‍♀️

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

اقا ببخشید،کمی سرخوشی و بیخیالی میخوام،دارین؟؟؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

از مزایای این ۴ ماه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

عجب!!!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
میان تمام تلاطم های این زندگی فقط همین بس که میدانم

هستی . . .

همیشه . . .

همین جا . . .

درست در کنار من !♡♡خدای مهربانم♡♡


>>انتَ القَویُ وَ انا الضَّعیف وَ هَل یَرحَمُ الضَّعیفُ الَّا القَویُ<<

-ای که مرا خوانده ای، راه نشانم بده!
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
از نو
به وقت پنج ژانویه دوهزاروبیست و یک
من نمیدونم چرااا😐😐😐😐
Channel
فانکشنال با اوا و پیتر...
پدیده ای بنام فانکشنال🙄
کراش بچگیم😂😂
پاییز☂️
به وقت غذای روح و جسم،به وقت یوگا😍🧘🏼‍♀️
کراش نزنیم،اگه میزنیم بدردبخور باشه😂😂😂😂🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️
محبوب ترین مطالب
تا کیِ؟؟؟؟😥
از نو
غرغرهای تلنبار شده 2
😑
خواست خدا بود که ما الان زنده هستیم!
ذوق استرسطور!!!!!!!
دلتنگیه دیگه...وقتی خسته ای بیشتر میاد سراغت که از گوشه ی چشمت بریزه...
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
وی پست خود را از ایران مینویسد...
📚📅
پربیننده ترین مطالب
سکوت کن!.....
خدا دختر ها را افرید.....تا گلها بی نام نمانند..
روزای سخت برای آدمای سخته(وقتی سین کم میاره و بااین جمله به خودش امید میده!)
ممنونم که هستین...
هپی برث دی دوست نازنینم
خصوصی 1
خنده بر لب میزنم تا کس نداند حال من,ورنه این دنیا که مادیدیم خندیدن نداشت...!
شمارش معکوس شروع میشود...
draw:)
اخرین ماه امسال
مطالب پر بحث تر
وی پست خود را از ایران مینویسد...
باااز میشه این در.....صبح میشه این شب....
هپی برث دی دوست نازنینم
نکته های ریزی که ممنون میشم اگر بخونید...:)
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
درد و دل....
شمارش معکوس شروع میشود...
wish
بغضم گرفته وقتشه ببارم..چه بی هوا هوای گریه دارم....:(
خبر خووب,روزمون
آرشیو مطالب
موضوعات
روزمره هام:) (۱۸۶)
دخترونه هام:) (۴۸)
خوشمزه هام:) (۶)
دوسداشتنیام:) (۶۷)
پیوند ها
ساخت وبلاگ جدید در blog.ir
نرم افزار مهاجرت به blog.ir
وبلاگ رسمی شرکت بیان
صندوق بیان
والپیپر اچ دی
پیوندهای روزانه
پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان
آخرین وبلاگ های به روز شده
زندگی به سبک بیان!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان