n سال پیش,این روز,ساعت 8 صبح به دنیا اومدم....
الانم انقد خستم انقد خستم که نگووو....اصن دیشب که مهمان داشتیم و اینا و دیر خوابیدم...امروزم کله سحر بیدار شدم که همه جارو سامان بدم و غذا درست کنم چون دوستم میخواست به مناسبت تولدم بیاد خونمون....بعدشم ساعت 5 باهم کلاس داشتیم و رفتیم کلاس تاااا 8 ونیم....الان خواستم یه پست کوچولو بذارم و برم بخوابم...دارم میمیرم از خستگی...
دلژین باانوو,خیلییییی نبودت حس میشه...
رضی جااان,من فدااای محبتت عزیزممم