الان از شانس خوبم،نشستم تو اِستادی رومِ ساختمونم،درحالیکه فلسفه جلو روم بازه یهو دلم خواست پست بنویسم.

دیشب منو یکی از دوستام رفتیم بیرون و یه دوساعتی قدم زدیم و اتیش بازیه سال نو رو تماشا کردیم،حرف زدیم و حرف زدیم و حرف زدیم....بعدم برگشتیم خونه.صبح که نه ولی میشه نزدیکای ظهر که پاشدم تند و تند برای خودم صبحونه درست کردم و خوردم و لباسای کثیفمو ریختم تو کیسه و رفتم سمت اتاق ماشین لباسشویها....دیگه ریختمشون تو ماشین و رفتم که اِستادی روم رو رزور کنم برای بعدازظهرم که دیدم زده پره.....به نگهبانه گفتم چطور قانون میذارین ماکسیموم ۴ ساعت در هر روز هرادم میتونه رزروش کنه چطور این ادم ۱۲ساعت پشت هم واسه خودش رزرو کرده؟؟؟؟....دیگه نگهبانه یه نگاه مظلومی بهم انداخت و گفت هرموقع هر اِستادی رومی خالی شد و کارتشو اوردن دادن بهم،منم میام بهت خبر میدم.همین نیم ساعت پیش داشتم لوبیا پلوی دوستداشتنیم رو نوش جان میکردم که اومد در زدو خبر داد که بیا و یکی از بچه ها کارت یکی از استادی روم هارو تحویل داده و منم جنبیدم دیگه....

قبلا یه تصور خوبی از المانیها داشتم ولی الان احساس میکنم بخش عمده اشون واقعا بی فرهنگ هستن،خیلی با سر و صدا حرف میزنن و افکورس اینام مثل مجاریا تمییز نیستن!......دختره اشغال خونش رو ۴ روز  بیرون خونه انداخته و

بود و کل راهروی طبقه ی ما بوی پیف پیفی گرفته بود....نه یکبار نه دوبار تا حالا بارها این و اون روبرویه اش اینکارو کردن و میکنن....

بعضیاشون میان تو لابی میشین همینجور وسط ملچ مولوچ غذا شروع میکنن به حرف زدن و اون لحظه من دلم میخواد خفشون کنم.....

بگذریم...

من از قبل از گذاشتن پست قبلیم امتحانم شروع شد یعنی یه جوری انتخابشون کردم که پشت پشت هم امتحان دادم و چه۰ اوضاع خیلی خیلی سختی رو گذروندم که ترجیحم روزه ی سکوت بود ولی خداروشکر بخیر گذشت و تموم نمره هام خوب بوده تاحالا.الان فقط سه تا امتحان مونده که بدمشون و دو روز بعدش بلیط دارم و میرم ایران💪🏻💟

دقیقا سه هفته میمونم و این سه هفته تعطیلی رو مدیون تلاش بی اندازه ی خودم هستم...و لطف خدای مهربون که همیشه و همیشه به حرفهای من و دعاهای مادرم گوش داده و کمکم کرده💜

وای هیچوقت یادم نمره چقدرررررر اذییت شدم اون یکهفته ای رو که قبل از امتحان اناتومی خالی گذاشتم تا حسابی بخونم رو یادم نمره،من از استرس و ترس و خستگی زیااااد تپش قلب داشتم درحدی که خوابم رو مختل کرده بود ولی بی هیچ عنوان تاریخ رو تغییر ندادم و رفتم دادمش و از اون روز امتحان باید بگم خداروشاکرم بابت اینهمه لطفی که به من داشت تو اون لحظه که من زحماتم به باد فنا نرفت و اتفاق خوبی رقم خورد چون اِگزمینر من کلا معروفه تو بچه های سال بالایی به اینکه مریضه به انداختن بچها ولی اونروز نه عصبی بود و نه خسته،همینجوری ریلکس نشسته بود و کافی میخورد و بهم میگفت تل می عه بَوت دِ فلان و بهمان!

شب یلدا،همه خوشحال و شاد خندان بودن،ولی من داشتم هی اِرایز و اینسرشنهای ماهیچه هارو میخوندم و تو دلم برای کتاب اناتومی اااخ تو شب یلدای منی دیووونه ی دوستداشتنی رو زمزمه میکردم!😁😓😶

یعنی استرسم درحدی بود که همه دوتا تاپیک برمیداشتن و میرفتن میشستن که فک کنن روش تا نوبت اورالشون بشه و من ۴ تا تاپیک برداشته بودم و تا زمانیکه نوبت اورالم بشه اینو نمیدونستم.....!!!!خیلی باحالم من😶😂😓

همه ی اینا گذشت و برام شد یه خاطره.....دیگه من خیلی خلااصه گفتم چون الان رو موود خوندن فلسفه هستم....

انشالله این سه تا امتحان اخرو هم خوب میخونم و میرم میترکونم به قول دوست جان و بعدشم به آغوش گرم خانواده میپیوندمممم😊😊😊🙏🏻🙏🏻🙏🏻 

۴ نظر ۶ لایک

این حجم از بیشعوری رو کاریش نمیشه کرد:(

کاش یه قرصی بود که وقتی یکی عمییقااا ناراحتت کرد،میخوردیش و همنجور که خوردیش،به صورت یه بی حسیِ مطلق برای جراحتی که اون ادم به روح و جسمت زده عمل میکرد و راحت به ادامه ی زندگیت میپرداختی.....عین امپول بی حسی که دندونپزشکها میزنن....انچنان سِر میشه که از دردش هیچی نمیفهمی....

۸ لایک

از عوارض خستگی اینه که گاهی تاا مرز پشیمونی میرسی ولی به خودش نه...

یکی از روزهای خسته کننده ی من امروز بود.امروز هم عین دیروز ،تموم کلاس هامو از دست دادم،اونم بخاطر کار تمدید اقامت و گرفتن کارت اقامت موقت،تا که کار اقامت جدیدم صادر بشه و برسه بدستم.

خیلی رو اعصابه که قبل از اینکه اداره اقامتشون باز بشه،باید بری حداقل ۱ الی ۲ ساعت قبل اونجا بشینی منتظر تا که باز بشه و شماره بگیری،بعد ساااعتها بشینی(از دوساعت بگیر تا ۶،۷ ساعت😔) تا که نوبتت بشه.و این پرسه ی خیلیییی خسته کننده ایه....حتی اونقدررر شلوغه که یه مطالعه نمیتونی داشته باشی و فقط باید بشینی و منتظر بمونی...

و بارها و بارها من این پروسه رو کشیدم....تازه بد تر از همه،که یکبار من رفتم اونجا دقیقاااا ۶ ساعت نشستم بعد چون تایم کاریشون تموم شده،بهم گفتن سیستمها از این ساعت به بعد خاموش میشن و شما باید فردا بیای.که دقیقا دیروز همییین اتفاق برای من افتاد.بگوو کااارد میزی خون من درنمیومد از خستگییی و عصبانیت و اینکه کلاسهامم از دست رفته و کسی هم پاسخگو نیست.

این چیزاست که ادم رو تا به مرز پشیمونی میکشونه ولی نه به خود پشیمونی....

در یک کلام اومدم اینارو بنویسم که بگم روحم خیلی خسته اس گاهی و همینطور نای تعریف کردن جریان رو ندارم و حتی گاهی شرمم میاد از بیانش...ولی دیگه وقتی کارد به استخون که رسید،ادم دست خودش نییست...😑

۱ نظر ۹ لایک

🍃

هر روز و هرزمان باخودم تکرار میکنم که حتی اگر بتونم گوشه ای از لطف و محبتشون رو جبران کنم ،باز هم تاا اخر عمرم مدیونشونم...

و من همیشه شرمنده ی این محبتشون خواهم موند...

۹ لایک

۲۰ سپتامبر ۲۰۱۸ به ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۹

سلام.

یکسری تاریخ ها هست که ادم میشه گفت هیچوقت یادش نمیره چون مثلا اون روز یا اون سال یه اتفاق خاصی افتاده که همیشه یادش میوفتی.مثلا من هیچوقت یادم نمیره که ۱۳تیرماه ۹۷ ساعت ۹وچهل و پنج دقیقه ی صبح وقت سفارت داشتم.

و همچنین اولین روزی که وارد سپتامبر شدم

و امروز ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۹ هست و من یکسال ،اینجا،تنها،برای هدفم جنگیدم و الان نتیجه اش اینه که با عشق و علاقه هر روز صبح کله ی سحر بیدار میشم که اگه کلاس دارم کلاسم رو برم اگر هم که نه بشینم درس بخونم.امید و انگیزم بخاطر اینه که تو مسیری پا گذاشتم که با بند بند وجودم بهش علاقمندم.علاقه ای که باعث میشه تموم سختیهام و تنهایی هام رو صبوری کنم و در ازای این پافشاری و صبوری،خیلی چیزا دارم بدست میارم،اول از همه دانش از رشته ای که بازم میگم با بند بند وجودم بهش علاقمندم،دوم صبور بودن بیشتر و بیشتر رو دارم یاد میگیرم و سوم قوی بودن رو،مثل کوه محکم بودن رو دارم تمیرین میکنم اونم اسااسی و چهارم تجربه های بسیاااار دوستداشتنی و گاها سخت و خیلی سخت از هزار و یک چیز، از روابط با ادمها،طرز تفکر و رفتار و غیره...،به جز ادمها،تجربه ی زندگیِ تنها و براومدن از پس خودت اونم تو یه کشور دیگه که صراحتا بگم دانشجو جماعت رو به صلابه میکشونه برای پاس کردن  درسها و همچنین کارای تمدید اقامت.

تو این یکسال،از نظر فکری و شخصیتی اونقدر تغییر کردم که احساس میکنم یه سه سالی از سن خودم بیشتر درک و تجزیه تحلیل میکنم مسائل مختلف رو  و این خیلی برام ارزشمنده ولی خب اونقدر بهم فشار اومده که همش باید به خودم بگم دونت ووری هاانی دونت ووری،بلیو یور سلف اند پلیز کیپ کاالم،پلییز،تا که نیاز نباشه سیتریزین بخورم.چون وقتی روزی رو به عصبانیت بگذرونم،همون روز یا شب موقع خواب حتی اگه گیج خواب هم باشم بازم تنم به خارش اساسی میوفته که حتما بااید همون لحظه سیتریزین بخورم:(

ادم یه چیزایی رو از دست میده و درقبالش یه چیزایی رو بدست میاره.تا از دست ندی بدست نمیاری....=>  No pain no gain 🍃☘ 

 

۱ نظر ۸ لایک
میان تمام تلاطم های این زندگی فقط همین بس که میدانم

هستی . . .

همیشه . . .

همین جا . . .

درست در کنار من !♡♡خدای مهربانم♡♡


>>انتَ القَویُ وَ انا الضَّعیف وَ هَل یَرحَمُ الضَّعیفُ الَّا القَویُ<<

-ای که مرا خوانده ای، راه نشانم بده!
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
از نو
به وقت پنج ژانویه دوهزاروبیست و یک
من نمیدونم چرااا😐😐😐😐
Channel
فانکشنال با اوا و پیتر...
پدیده ای بنام فانکشنال🙄
کراش بچگیم😂😂
پاییز☂️
به وقت غذای روح و جسم،به وقت یوگا😍🧘🏼‍♀️
کراش نزنیم،اگه میزنیم بدردبخور باشه😂😂😂😂🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️
محبوب ترین مطالب
تا کیِ؟؟؟؟😥
از نو
غرغرهای تلنبار شده 2
😑
خواست خدا بود که ما الان زنده هستیم!
ذوق استرسطور!!!!!!!
دلتنگیه دیگه...وقتی خسته ای بیشتر میاد سراغت که از گوشه ی چشمت بریزه...
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
وی پست خود را از ایران مینویسد...
📚📅
پربیننده ترین مطالب
سکوت کن!.....
خدا دختر ها را افرید.....تا گلها بی نام نمانند..
روزای سخت برای آدمای سخته(وقتی سین کم میاره و بااین جمله به خودش امید میده!)
ممنونم که هستین...
هپی برث دی دوست نازنینم
خصوصی 1
خنده بر لب میزنم تا کس نداند حال من,ورنه این دنیا که مادیدیم خندیدن نداشت...!
شمارش معکوس شروع میشود...
draw:)
اخرین ماه امسال
مطالب پر بحث تر
وی پست خود را از ایران مینویسد...
باااز میشه این در.....صبح میشه این شب....
هپی برث دی دوست نازنینم
نکته های ریزی که ممنون میشم اگر بخونید...:)
خیالِ رویِ تو در هرطریق همراه ماست....
درد و دل....
شمارش معکوس شروع میشود...
wish
بغضم گرفته وقتشه ببارم..چه بی هوا هوای گریه دارم....:(
خبر خووب,روزمون
آرشیو مطالب
موضوعات
روزمره هام:) (۱۸۶)
دخترونه هام:) (۴۸)
خوشمزه هام:) (۶)
دوسداشتنیام:) (۶۷)
پیوند ها
ساخت وبلاگ جدید در blog.ir
نرم افزار مهاجرت به blog.ir
وبلاگ رسمی شرکت بیان
صندوق بیان
والپیپر اچ دی
پیوندهای روزانه
پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان
آخرین وبلاگ های به روز شده
زندگی به سبک بیان!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان