پست حریر منو انداخت وسط همون موقعهایی که خیلی با بچه ها جور بودم....
از وقتی از ایران رفتم،هروقت میرم ایران،تنها زمانیکه دارم دل به دل بچها میدم اون زمانیه که خیلی احساس دلتنگی میکنم و دوسدارم به حرفشون بگیرم تا برام بلبل زبونی کنن و من از ته دل بخندم.....
ولی قبلا خیلی بیشتر باهاشون بودم.....
الان تها کار با فایده ای که منو یاد بچه ها و دوران خوش کودک میندازه اینه که هروقت دارم میام،یه عالمه نقاشیاشونو میارم و کنار برنامه درسی و نقاشیام و کلی استیکه انگیزشی رنگارنگ میچسبونمشون و وقتی خسته میشم نگاهشون میکنم😍
اره باید قبول کنم که یه فاصله ای انداخته شده بین منه الان و منه دوسال پیش....این فاصله خیلییی فایده داشته اما یکی از معایبش اینه که از نظر روحی،من رو از بچه ها دور کرده....و اینو اصلا دوست ندارم....
این زیادشدن دغدغه هم تونسته این فاصله رو عمیق ترکنه انگار.......نمیدونم اینا الان تراوشات ذهنیه منه که ممکنه خیلی درست نباشه...
...............................................................................
خدایاااا به همه ی ادمهایی که افریدی لطفا این شعور رو هم بده بهشون که بفهمن تو همیشه تو زندگیه همه ی ما،نعمتهای خیلیی فوق العاده و خیلی خوب قرار دادی.پس انقدرررر به فکر حسادتِ به دیگران نباشن.......اتقدر ذهنشون مریض نباشه خدایاااا....🤦♀️