تقویم شمسی نشون میده امروز اخرین جمعه ی سالِ......و من یادم میوفته به لیست اهدافی که برای امسال داشتم.....میتونم بگم به ۷۰ درصدش رسیدم و خداروهزارمرتبه شکر.....و امیدوارم شماهم همین احساس رو داشته بوده باشید...
عرضم به حضورتون که امسال هیچ چیز خاصی نمیخوام بنویسم،فقط از خدا برای هممون سلامتی و شادی و دل خوش ارزومندم....
دقیقا ۸ روز از اولین ادمهایی که تست کروناشون در اینجا مثبت دراومده میگذره و من ۸ روزه دانشگاهم تعطیل شده....(اولش گفتن ۲ هفته تعطیل میشه،اما ممکنه بیشتر هم باشه ولی باز هم بستگی به شیوعش داره)
درحال حاضر من اونقدر ناخوداگاهم درگیر وضعیت ایرانِ دوستداشتنی قشنگمونه و هی دارم به عنواین مختلف خودم رو سرگرم درسخوندن و فیلم دیدن و اشپزی و خلاقیت وغیره....میکنم که فکرم رو منحرف کنم که به عمق فاجعه نچسبه این ذهنِ پر از فکر.....
حس من و بیشتر دوستای ایرانیم رو میتونم در چند جمله خلاصه کنم براتون:
نه اینکه فقط از غصه و تنهایی باشه،نه اینکه فقط از درد و ناراحتی باشه،نه اینکه فقط از بغض و حرفهای نزده باشه،نه.....اما انگار یه موقعهایی از درون خالی شدی!......جسمت هست اما از درون خالیه....اونقدر که کسی حتی اگه از روی محبت دست بذاره رو شونت هم فرو میریزی....این حسیه که نمیشه با یک کلمه توضیفش کرد....این حسیه که شاید همه ی ماها تو این روزها داشته باشیم......
از سین های امسالم باید بگم که فقط سبزه و سولین دارم😊😁دقیقا مثل پارسال.
و از امروزم بگم براتون که بیدارشدم و صبحونه خوردم و درسخوندم و فیلم دیدم و بعدش ناهار پاستای خوشمزه امو خوردم و سالاد فصل و الان هم که دارم مینویسم...بعدشم یقینا میرم سراغ بخش ایمنیِ فیزیولوژی و جزوه اش رو تکمیل میکنم...
خیلی مواظب خودتون باشید دوستان...
به امید روزهای بهتر....