توی این بحبوحه ی تنهاییم،تنها چیزی که باعث میشه کمی ارامشم رو بدست بیارم و بتونم به دیواری که حتی در سخت ترین شرایط،از قوی بودنم ساختم،تکیه کنم،همین کتاب خوندنه..☕📖
امروز دوشنبه بود،۹ روز گذشت از اومدنم،این ۹ روز،هر روزش یک چیز جدید داشت برام،هر روزش یک الی چند تجربه ی سخت رو پشت سر گذاشتم...راحت بگم،خستگی و تنش روحیم نمیذاشت بطور ازادانه بخوام تک به تک توضیحشون بدم اما تجربه های زیادی رو بدست اوردم که برام شدیدا لازم بود و هست....
امروز روز تکمیل ثبت نام دانشگاهم بود...صبح خیلی زود بیدار شدم و کل روز طبق برنامه ریزیم پیش رفت و عالی بود....
یه چیز دیگه بهم ثابت شد،اینکه به همون اندازه که بهم فشار میاد و دلتنگ میشم،دقیقا به همون نسبت عاشق رشته ای هستم که یکسال برای قبول شدنش زحمت کشیدم و خون دل خوردم.....
اول که شروع کردم به نوشتن از اینجا،قصدم این بود که یک مقدار زیادی در رابطه با همخونم(صین ) و تفاوتش با خودم بنویسم اما الان به این نتیجه رسیدم که هرکسی بنظر خودش داره بهترین رفتار رو میکنه،من ،تو،اون،فرقی نمیکنه،هممون همینیم.پس چرا باید بشینم وقتم رو به توضیح در رابطه با تفاوت اخلاق و رفتار من و دیگران بگذرونم؟وقت برای من گرانبها ترین چیزیه که هیچوقت نمیتونم برش گردونم به قبل...
من پارسال،یکسال مداوم تمام سعی و تلاشم رو کردم که رشته ی مورد علاقم(فیزیوتراپی) رو قبول بشم و شدم....و این بهترین اتفاقی بود که من سالها انتظارش رو میکشیدم.....با توجه به علاقم،تمام سعیم رو خواهم کرد که بهترینِ خودم باشم...