اونشب یه نفس راحت کشیدم،بخاطر اینکه خونه پیدا کردیم و رِنت کردیم و خیلی حالم بهتر بود اما بدیِ خونه این بود که صاحبخونه،هنوز نتونسته بود یه کارگر پیدا کنه و ماهم فشار اوردیم که خونه رو میخوایم و خونه همینجور کثیف و افتضاااااااح.....افتضااااح.اخه اینایی که قبل از ما بودن،دوتا پسر بودن که ادمهای فوق العاده کثیفی بودن.....حالت از خونه کااملا بهم میخورد.حالا اینو در نظر بگیرید که صین مثل من انقدر بد طبع نیست ولی داشت حالش بد میشد ولی چیزی نمیگفت و هیچ اقدامی نمیکرد برای تمییزکاری ولی من خیلی بدم میومد،با اون خستگی که داشتم،با اون دردی که تو دلم داشتم ناشی از شروعِ منستورال سایکل اون هم دقیقا در همون روز اما با این حال، هم توالت فرنگی و هم حموم رو شستم.بعدشم دوش گرفتم و داغاان بودم،فرداش هم باید میرفتیم کلاس و این رنت خونه وسط هفته اتفاق افتاده بود.حتی اشپزخونمون هم کثاافتِ کامل بود.
دو روز به همین منوال سر شد تا اخرهفته شد و دوتا کارگر اومدن.صبح زود اومدن و من بیدار بودم.صین رو بیدار کردم و باهم در رو براشون باز کردیم.دوتا خانم بودن.همون لحظه ی اول متوجه شدیم اینا اینگلیش بلد نیستن و ماهم مجاری بلد نبودیم،دیگه شروع کردن به تمییز کرد،الحق که خیلی خونه بهتر شد اما من باز بعضی جاها رو خودم دوباره تمییز کردم.مثلا اینا اصلا به ظرفها دست نزدن،حموم و دستشویی هم نشستن،ولی کف و پنجره رو خوب تمییز کردند.درواقع اینا تمییزی رو فقط در گردگیری میبینن و کلا تعریفشون از تمییزی با ما ایرانیا خیلیییی تفاوت داره.چقدررر من سر این قضیه اذییت شدم تا بتونم باخودم کنار بیام.مثلا اینا کف هیچکدوم از خونه هاشون ،در هیچ کجای خونشون ،اب راه نمیذارن.فقط من توی دسشتویی هتل اب راه دیدم که اونم که مدلش جوری بود که کف پوش لازم بود.یعنی ما توی دستشویی هامون،توی حمومون،کف هال،چیزی بنام اب راه نداره. البته حموم،باید توی وان دوش میگرفتیم.
طول کشید تا اطرافمون رو کشف کنیم و هرچیزی که میخوایم،بفهمیم کجا بهتره بریم و خرید کنیم و اینا و لی دیگه جا افتادیم خلاصه.
دیگه از اون به بعدش درس و کالج و ارتباط گرفتن با یه متد جدید که متفاوت با ایران هست.خواستشون از دانشجوها،نوع رفتار استادها،همه و همه تفاوت رو بهت نشون میدادن.جدییّتی که توی کارشون و درسشون دارن ،تو ایران ،یک صدمش هم دیده نمیشه.اینا عجییب به قانون پایبند هستن.
تا دوماه من خیلی اذییت شدم تا به یه زبون دیگه،درسهای تخصصی رو در کالج بتونم بخونم و عادت کنم و امتحان های هفتگیم رو خووب بدم.حتی من اونقدر دقیق بودم که از همون جلسه ی اول،همش میخوندم تا اخرش.
به از چهار ماه،یک دور کتابهام رو خوندم و بعدش دوباره شروع کردم به صورت جزیی به خوندن و تیت زدن برای امتحان ورودی دانشگاه.(به وضوح توضیح میدم)
و ادامه دارد.....
یقیناً خیلی متعجب شدید از پست گذاشتنم ولی جریان اینه که با تغییر جدیدی که بیان انجام داده،باعث شده که من بتونم با گوشیم هم پست بذارم که قبلا نمیشد.