سلام دوستان...
از روزی که پست گذاشتم به بعد,فقط تصمیم گرفتم که حالم خوب بشه...حالا هرجوری که هست....
نشستم با خودم حرف زدم...گفتم ببین,برای امتحانت که نگرانیت بی مورده چون تا حالا نزدیک به 3 دور کتابهارو خوندی و علاوه بر اونا,داری کلی تستهای خووب حل میکنی...
خسته شدی میدونم....
دلت برای ادمای خووب و دوستداشتنی زندگیت تنگ شده میدونم...
دلت اون اتفاق خووبه رو میخواد میدونم...
دلت برای مداد رنگیهات....اتاق رنگی رنگی و جینگول مینگولت تنگ شده میدونم.....
دلت برای کاردستیهایی که درست میکردی...
خنده های از ته دلت....
بغل کردن مامانت و بحث کردن با خواهرت تنگ شده...
اما خب زندگی همینه...همینه که تو برای علاقت...برای کیفیت بهتر زندگیت,دل از هرانچه که عاشقش بودی کندی و اومدی...
درواقع اولش از ادامه دادنش سخت تر بود که انجام دادی....
اینو با اطمینان کامل میگم.....که بقیشو هم میتونی به سلامت بگذرونی....
******************************************************************************
بعدش با مادرم حرف زدم و گفتم که خوابم کم شده....اشتها به اون صورت ندارم.....حوصله ندارم.....و.....و....و....
اخرش تصمیم گرفتم که خودم به مامانم قول دادم که مثل قبل باشم...با حوصله,اشپزی کنم...بیشتر کتابخونه برم.....و سخت نگیرم....
*****************************************************************************
دیروز یک متنی رو خوندم که اقلیما جان در وبلاگشون قرار داده بود تحت عنوان تجربه مرگ اقای زمانی که وقتی خوندمش به خودم گفتم اگه تو جای این ادم بودی هم یقیناا به این فکر میکردی که درطول عمرت چقدر غصه خوردی برای اتفاقهایی که خوب و بد بودنشون نه دست تو بوده و نه با غصه خوردنت کاری رو از پیش بردی...فقط خودت رو ازار دادی و پشیمون میشدم از اینهمه ظلمی که بابت استرسی و حساس بودنم به خودم وارد کردم....
**********************************************************************************
امروز دوستم رو دیدم...همسرش همکلاسیمونه....خودش روانشناسی خونده و ادم فوق العاده ایه....خیلی باهم حرف زدیم ....
چقدر بمب انرژیه و چقدر حال منو خوووب کرد....
وقتی منو دید گفت وااااای سین چقد لااغر شدیییییی...گفتم والا من اومدم XL بودم ولی الان به M رسیدم.....انقد که بهم فشار واسترس وارد شد و تجربه هایی که اگه ایران بودم در عرض 5 سال کسب میکردم ولی اینجا یهو تو یکسال به صورت فشرده بهم القا شد...با تمام حساسیتهای شخصیتی که دارم.....
***********************************************************
در یک جمله بگم(به خودم) که نباید سخت بگیری....هرچی سخت بگیری......بیشتر سختیهارو احساس میکنی..:)