مامانم میگه دیشب خیلی بهش سخت گذشته...
بعضی اوقات راه میرفته...
بعضی اوقات هم مینشسته...
یا روی تخت دراز میکشیده...
خلاصه تا صبح چشم روهم نذاشته...
ساعت 8 صبح وارد اتاق عمل شد....
نیم تا چهل دقیقه بعد...
یه دختر تپل و کوچولو به دنیا اومد...
31 تیر سال فلان از یه محیط گردالی,وارد این دنیا شدم....
۳۱ تیر ۹۶