سلام..
این روزا واقعا کار دارم در حالت بدوبدو هستم...همینطور درسمم میخونم...کتاب هم میخونم و یه کوچولو هم نقاش میکشم...
اما ایندفه خبری از نقاشی نیست چون وقت زیادی روش نذاشتم انشاالله بزودی عکس اونم میذارم.والا من درنظر داشتم که همراه با عیدی بدمش به دوستم ولی ظاهرا انقد سرم شلوغ بوده که نشد که زود کامل بشه و عیدی دوستمو امروز بهش دادم چون دیگه سال بعد همدیگه رو می بینیم و من دوسداشتم زودتر بدم عیدیشو.اما خب واقعا مشتاقم که نقاشیمو ادامه بدم و خوشگل شدنشو ببینم البته همش دارم مزاحم ایدا بانو میشم و ایشون لطف میکنن و برام قدم به قدمشو توضیح میدن.خداروشکر که هستی و کمکم میکنی.
دراز گویی بسه,امروز بااینکه کلی کار داشتم و دارم ولی گفتم بیام یه سلامی عرض کنم که اگه نیام میوفته سال بعد و نمیخواستم اینجوری بشه.
سال 96 برام سال عجیبی بود...خیلی پیچیده بود...اصلا یکنواخت نبود و پر از کااار و درس و بدو بدو...
امیدوارم سال بعد برای همممون سال فوق العاده ای باشه..
منم یه تصمیمای جدیدی گرفتم که انشاالله اگه خدابخواد و عملی بشه,یخورده خیالم از خیلی چیزا راحت میشه...
امیدوارم سال خوبی رو در کنار عزیزاتون داشته باشید...
الهی هیچ خانواده ای غم عزیزاشو نبینه...عید زمانیه که همه ی این نبودن هاا شدیدااا حس میشه و بغض اوره...
از خدا براتون کلیییی اتفاقا ی خوب ارزومندم...
امیدوارم لباتون همیشه به غنچه ی لبخند مزین باشه...
خودتونو دوست داشته باشید... و مواظب خودتون باشید دوستان..
این پست رو با یه متن کوچولو به پایان میرسونم...
اندک اندک می رسد اینک بهار
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید ،
برگ های سبز بید،
عطر نرگس، رقص باد،
نغمه ی شوق پرستو های شاد،
خلوت گرم کبوترهای مست...
نرم نرمک می رسد اینک بهار،
خوش به حال روزگار ! خوش به حال روزگار